فاطمه سادات ناظمی/ «عید غدیر» را فرمودهاند «عید اللَّه الاکبر» ؛ از همهی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثیر این عید از همهی این اعیاد بیشتر است. چرا؟ چون «تکلیف امت اسلامی» در زمینهی «هدایت»، در زمینهی «حکومت»، در این حادثهی «غدیر» معیّن شده است.
حرفی نیست که بر طبق توصیهی «پیامبر اعظم» صلی الله علیه و آله در «غدیر» عمل نشد؛ پیغمبر هم طبق بعضی از روایتها خبر داده بود که عمل نخواهد شد؛ اما مسئلهی «غدیر» مسئلهی ایجاد یک «شاخص» است، یک «معیار» و «میزان» است. تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص را، این معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و «تکلیف مسیر عمومیِ امت» را معیّن کنند.
مسئلهی «غدیر» یک مسئلهی مسلّم تاریخی است و در حقیقت، روز «غدیر» امتداد خطّ همه «رسالتهای الهی» و اوج این خطّ روشن و نورانی در طول تاریخ است. اگر به مضمون «رسالتهای الهی» نگاه کنیم، میبینیم که در طول تاریخ نبّوتها و رسالتها، این خطّ روشن دست به دست گشته، تا به «نبیّ مکرم خاتم» صلی الله علیه و آله رسیده و در پایان حیات آن بزرگوار، تجسّم و تبلور آن به شکل حادثه «غدیر» خود را نشان داده است. از این جهت است که «عید غدیر» در آثار اسلامی به «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» تعبیر شده است ...
از این منظر میبایست «غدیر» را عصاره و شالوده «انقلاب فرهنگی» و کارویژه اصلی در امر رسالت «نبیّ مکرم خاتم» صلی الله علیه و آله معرفی نمود. اقدامی مهم که بر طبق فرمایش قرآن کریم در سوره مبارکه مائده از آنچنان جایگاه مهم و با اهمیتی برخوردار است که انجام آن به صورتی موکد از پیامبر مطالبه شده و به صراحت بیان میشود که «اگر نکنی رسالت خود را به انجام نرساندهای»!
«انقلاب فرهنگی پیامبر اعظم» به معنی زدودن و پاک کردن کامل «رسوبات جاهلی» از اعماق جامعه بشری و مستقیم نگه داشتن «خط هدایت اسلامی» اقدامی ناتمام بود که با وجود تلاش و کوشش بسیار آن حضرت در طی سالیان متمادی و با گذشت حدود ۲۳ سال از بعثت ایشان، همچنان نیمهکاره و پروژهای ناقص بود و در نهایت این کار نیمهتمام و پروژه ناقص «انقلاب فرهنگی» در «غدیر» به سرانجام مطلوب خود رسید و کامل شد. کمال و تمامی که موجب «یاس» دشمنان گردید و سبب شد تا قرآن کریم در باب این روز بفرماید: «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم».
این که در آیهی مبارکهی سورهی مائده میفرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» ، تصریح به همین معناست که این «نعمت» یعنی «نعمت اسلام»، «نعمت هدایت»، «نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعهی بشریت» آن وقتی تمام و کامل میشد که «نقشهی راه برای بعد از پیغمبر» هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است... این هم فکر پیغمبر نبود، این «هدایت الهی» بود، «دستور الهی» بود، «نصب الهی» بود؛ مثل بقیهی سخنان و هدایتهای نبی مکرم که همه، الهام الهی بود... مسئلهی غدیر این است؛ یعنی نشاندهندهی جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در «هدایت» و «زعامت امت اسلامی» شرط است. |
پس «غدیر» را نباید فقط در حدّ یک نصب یا معرفی ساده که «پیغمبر اکرم» صلی الله علیه و آله کسی را معرفی کرد، تلقّی نمود. البته «پیغمبر» صلی الله علیه و آله، «امیرالمؤمنین» علیه السلام را در حضور جمعِ چند ده هزار نفری مسلمانها به خلافت منصوب کرد؛ اما قضیه در این حد متوقّف نمیماند. مسأله این است که از دوران حضرت «آدم» علیه السلام که رشته نبوّتها و رسالتها شروع شد و بارها و بارها «حکومتهای نبوی» در طول تاریخ تشکیل گردید؛ آن جایی که ترکیبِ بدیع و شیوای «دین و سیاست» در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و «هدایت جامعه» را تضمین کند، در قضیه «غدیر» اتّفاق افتاد.
«غدیر» قوامبخش «انقلاب فرهنگی پیامبر اعظم» بود و به این جهت از ابعاد گوناگونی میتوان به آن توجه داشت؛ اما در این میان «غدیر» را میبایست مناسبترین پاسخ به آن کسانی قلمداد نمود که سعی کردند «اسلام» را از «مسائل اجتماعی» و از «مسائل سیاسی» برکنار بدارند و آن را منحصر کنند به «مسائل شخصی» و «مسائل خصوصیِ زندگی افراد» و در واقع «نگاه سکولار به اسلام» داشته باشند.
«غدیر» کاملترین پاسخ به آن کسانی که «اسلامِ سکولار» را در گذشته، حال و آینده ترویج مینمایند؛ اسلام «یؤمن ببعض و یکفر ببعض»، اسلامی که «جهاد» را از آن خط بزنند، «نهی از منکر» را از آن خط بزنند و بردارند، «شهادت فیسبیلالله» را از آن بردارند، آمیختگی «دین و سیاست» را از آن حذف کند و ...و این همه همان اسلامهایی است که در روز «غدیر» نفی گردید و از این جهت «غدیر» موجب شد تا دشمنان از اینکه بتوانند مسیر این دین را تغییر بدهند مأیوس شوند.
پُرواضح است که همّت «جمهوری اسلامی» باید این باشد که خود را به آن الگویی که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» ، نمونه آن نشان داده شد، نزدیک کند. چون نزدیکی به این الگو به معنای «حاکمیت عدل»، «حاکمیت فضیلت» و «حاکمیت ولایتاللَّه» و در مقابل برائت از «اسلامِ سکولار» است. اسلامی که متاسفانه طیف خاصی از مدیران «جمهوری اسلامی» به دنبال تحقق معنوی آن بودند و تمام تلاش خود را نمودند تا چنین اسلامی در جامعه ایران جاری و ساری شود. مدیرانی که از نظایر بسیاری در عرصههای مختلف اجرایی کشور و بالاخص در میان «متولیان عرصه فرهنگ و هنر» برخوردار میباشد. مدیرانی که با ظاهر موجه و یا حتی انقلابی خود، اسباب نهادینهسازی مولفههای غربگرایی، ترویج زندگی سکولار در جامعه اسلامی ایران و اباحیگرایی و ... را از یک سو فراهم ساخته و از سوی دیگر موجب فراگیر شدن بیتوجهی به استقلال فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور، عدم ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و پیگیری آرمانهای انقلاب مردم ایران و ... در عموم تولیدات فرهنگی و بالاخص تولیدات تصویری و عمده خروجی فیلمها و سریالهای پدید آمده در «ساحت فرهنگ و هنر نظام جمهوری اسلامی» شدند.
قطعا بسیاری از این طیف خاص از مسئولان و «مدیران جمهوری اسلامی ایران» مدیرانی با ظاهر مذهبی هستند که عموما هرساله در روز «غدیر» جشن گرفته و به شادمانی میپردازند و ...؛ با این همه در عمل و در محیط مدیریتی خود بر این باورند که اساسا چیزی با عنوان «اقتصاد اسلامی»، «سیاست اسلامی» و «هنر اسلامی» و به طور کلی «علوم انسانی اسلامی» نداریم. جماعتی ظاهرا مسلمان که با وجود اعتقاد زبانی به «غدیر» بعضا ممکن است به این باور رسیده باشند که: «اصلا اسلام نیامده است که علم بیاورد. ما خیال میکنیم پیغمبر اکرم، کارل مارکس هست! جای کارل مارکس نشسته است، جای فریدمن نشسته است. پیغمبر اکرم، جای ابوعلی سینا نشسته است، طبیب است، نه! نیامده که طب بیاورد، نیامده که اقتصاد بیاورد. پیغمبر یک مرشد معنوی هست. آمده ارزشهای معنوی جامعه را بالا ببرد» ! مدیرانی که حتی ممکن است پس از ادای فریضه نماز و یا در شرایط روزه اقدام به الگوبرداری از مبانی «نظام لیبرالیسم» و حقنه الگووارههای رایج آن به عنوان «الگوی مطلوب توسعه در جمهوری اسلامی ایران» نموده و از برای چنین اقدامی خود را در نزد خداوند و ائمه اطهار علیهمالسلام ماجور پندارند!
در طول ۴۲ سال گذشته میتوان به مصادیق بسیاری از حضور چنین افرادی در ساختارهای مدیریتی «نظام جمهوری اسلامی ایران» و در عرصههای مختلف اجرایی کشور اشاره نمود. افرادی از طیفهای مختلف سیاسی که در طول این سالها به صورتهای مختلف بر التزام عقیدتی خود به مبانی «نظام لیبرالیسم» اقرار نموده و از بیان آن ابایی نداشتند و بعضا حتی خود را به عنوان مُریدان «جان لاک» و از باورمندان و معتقدان او به عنوان «پدر لیبرالیسم کلاسیک» معرفی مینمودند و در عین حال روز «غدیر» را جشن گرفته و در تضادی آشکار خود را از عقیدهمندان به رسالت «پیغمبر» صلیاللهعلیهوآله، و از علاقمندان به «امیرالمؤمنین» علیهالسلام عرضه مینمایند!
بیش از ۴۲ سال است که چنین مغایرت و ناسازگاری آشکاری در ساختارهای مدیریتی کشور و بالاخص در عرصههای مختلف اجرایی قابل مشاهده و مرور میباشد. تناقضاتی که شاید در «گامِ نخست انقلاب» به دلایل بسیاری از جمله کمتجربگی و عدم ثبات حاکمیت و ... موضوعی قابل توجیه قلمداد میشد؛ اما قطعا امتداد حضور چنین مدیرانی در «گامِ دوم انقلاب» موضوعی غیرقابل چشمپوشی و اغماض خواهد بود و در نهایت سبب اضمحلال ساختارهای «نظام جمهوری اسلامی ایران» خواهد شد.
شاخصه عدم توجه به الگویی که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» نمونه آن نشان داده شد را میتوان در قامت اغلب مدیرانی مشاهده نمود که در «دولت حسن روحانی» از سمتهای کلان اجرایی برخوردار بودند. مدیران نالایق و البته حرافی که عموما عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تحت مدیریت خود را به حال خود رها و وِل کرده و بعضا با حماقت خود «نشاط» و «امید» را از جامعه گرفته و حتی موجب شدند تا شرایط برای عملیاتی شدن سناریوی دشمنان در «مشروعیتزدایی از جمهوری اسلامی» در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ هجریشمسی فراهم شود.
جنایت بیشماری در «دولت حسن روحانی» صورت پذیرفت و عموم مدیران اجرایی این دولت موفق شدند تا تقریبا در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی «رکوردهای نجومی» از خود به یادگار بگذارند و روزگار مردم ایران را آنچنان «بنفش» نماید که دیگر تصور دلار ۳۰ هزارتومانی و سکه ۱۴ میلیونی و پراید ۱۵۰ میلیونی و حقوق مدیریتی ۸۰ میلیونی و ... ماهیت کابوسگونه خود را از دست داده و خاموشی برق و قطعی آب و گاز و ... به اموری عادی در «دولت حسن روحانی» مبدل شود. |
اکنون در آستانه «غدیر ۱۴۰۰ هجری شمسی» عموم مردم ایران در حال روزشماری برای فرارسیدن زمانی هستند که «دولت حسن روحانی» از صحنه اجرایی کشور حذف شود و در پرتو تشکیل «دولت سیزدهم» تحولاتی اساسی در مدیرت کشور صورت پذیرفته و دولتی جدید با تمرکز ویژه و توجه به الگویی که در «غدیر» معرفی شد بر سر کار بیاید و بتواند سکان اجرایی کشور را بر دست گرفته و موجب گشایش امور کشور در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... شود. انتظاری برحق که با توجه به کاریزما و شخصیت «رییس جمهور منتخب» در اذهان عمومی جامعه ایجاد شده و قطعا عدم توجه و دقت ویژه برای تحقق مطلوب چنین انتظاری میتواند «جامعه ایران» را با خطر «فروپاشی تمدنی» مواجه سازد.
مراجعه به سابقه مدیریتی «آیت الله رییسی» نشان میدهد که ایشان از توانایی کامل و جامع برای فهم و درک چنین انتظاری توسط عموم جامعه برخوردار است و قطعا تمرکز خود برای تشکیل «دولت سیزدهم» را معطوف به بازگشت و رجعت به آن الگویی مینماید که در «غدیر» معرفی شد و در دوران پنجساله «حکومت امیرالمؤمنین» نمونه آن نشان داده شد. الگویی که سبب میشود تا «دولت سیزدهم» به گزینش و انتخاب مدیرانی برای اداره بخشهای مختلف اجرایی در کشور مبادرت ورزد که واقعا خود را «سرباز دین» بدانند و همّت خود را معطوف این سازند که مردم و جامعه «متدیّن» شوند.
پس توقع آن است تا مدیرانی که قرار است در بخشهای مختلف اقتصادی «دولت سیزدهم» حاضر شوند، مدیرانی باشند که خود را «سرباز دین» بدانند و مبتنی بر «آموزههای علوی» به چنین باور و اعتقادی رسیده باشند که برای «متدیّن» شدن مردم و جامعه، لازم است تا «معاش مردم» تأمین شود. مدیرانی «حزب اللهی» که بر فرمایش «من لامعاش له لامعادله» یقین داشته باشند و بدانند که اگر بخشهای اقتصادی دولت، «معاش مردم» را به خوبی و به نحو مناسب تأمین کردند، مردم «متدیّن» خواهند شد.
البته «دولت سیزدهم» باید توجه ویژه بر این واقعیت داشته باشد که «فرهنگ» از «اقتصاد» هم مهمتر است. چرا؟ چون «فرهنگ»، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. «فرهنگ یک کشور» مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. از این جهت اگر بخشهای اقتصادی دولت بخواهند «معاش مردم» را به خوبی و به نحو کامل تأمین کنند، لازم است تا به عنوان مثال، «فرهنگ مصرف تولید داخلی» در ذهن مردم جا بیفتد؛ یا اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی «فرهنگ»!
«فرهنگ» یعنی «باورهای مردم»، «ایمان مردم»، «عادات مردم»، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ «فرهنگ» این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، «قانونگرایی» که مردم به قانون احترام بگذارند، یک فرهنگ است؛ «تعاون اجتماعی» یک فرهنگ است؛ «تشکیل خانواده و ازدواج» یک فرهنگ است؛ «تعداد فرزندان» یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند به آن سرنوشت دچار شدند.
با این تعریف است که دقت در انتخاب مدیران فرهنگی «دولت سیزدهم» از اهمیتی به مراتب بیشتر از انتخاب مدیران اجرایی در سایر بخشها برخوردار است و توجه ویژه «رییس جمهور منتخب» را میطلبد. این در حالی است که «وزیر ارشاد فعلی» از جمله معدود وزیرانی است که هنوز گزارش جامعی از وضعیت تاسفبار عرصه فرهنگ و هنر تنظیم نکرده و به دیدار ایشان نرفته و همچنین در این مدت زمان باقیمانده تا تشکیل دولت جدید، هنوز هیچ کارگروه فرهنگی ویژه و مشهودی زیر نظر مستقیم شخص «آیت الله رییسی» و با حضور نخبگان و عناصر فرهنگی شاخص کشور و دارای مقبولیت فراگیر تشکیل نشده و این همه در حالی است که برخی با طرح گزینههای کاذب وزارت در فضای رسانهای به دنبال «تنزل سطح توقع جامعه» از گزینه نهایی و در پرده برای تصدی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» میباشند. گزینهای که احتمالا از سوی طیفی خاص از اطرافیان و با توجیه و استدلال تحولآفرینی و متفاوت بودن از همه ادوار و بدون توجه به فراگیری گسترده حوزه فرهنگ و هنر در «دولت سیزدهم» در حال انتخابسازی برای کابینه میباشد و حال آنکه همچنان امید میرود تا با هوشمندی «رییس جمهور منتخب» این فرضیه تغییر نموده و به حضور گزینهای جامعالشرایط و دارای مقبولیت و توانمند و «سرباز دین» در عرصه «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» بیانجامد.
ارسال نظر